روزهای خاص پیدایش تو

بردن آزمایش ها پیش کدوم دکتر😊

1397/5/8 17:52
نویسنده : سمیرا
281 بازدید
اشتراک گذاری
سلام فندق مامان عصر خوشگل تابستونیت بخیر.

اتفاقا الان از تو حیاط مادرجون اینا اومدم تو خونه و روی تخت دراز کشیدم و داشتم به مادرجون میگفتم همه درختامون میوه دارن ولی من فقط جرات میکنم طعمشونو تو ذهنم تصور کنم و میترسم بخورمشون😅(با کلی احتیاط دیروز دوتا انجیر خوردم فقط واسه خاطر شما🌰😊)

ازصبح هم واسه خودم با مادرجون سرگرمی درست کردیم و من یکم دیگه از گلدوزیتو انجام دادم و مادرجون هم که قلاب بافیشو مثل همیشه میکرد.خداروشکر امروز خوب بودم فقط گهگاه یکم سردرد میشم که بخاطر کم آب خوردنمه😓

امروز جواب آزمایش ها هم توسط آقاجون رسید دستمونو انشاالله دیگه باید بریم پیش دکتر.

حالا هم فردا وقت دکتر گرفتم ساعت ۱۱.۳۰صبح  و هم پس فردا ساعت ۴.۳۰عصرهرکدومم با یک دکتر😆😊

آخه راستش فندقی دکتر اول مامان یکم شلوغه و من احساس میکنم هرچی شما بزرگتر بشی نشستن زیاد مامانی تو مطب اذیتت میکنه واسه همین گفتم برم پیش یه دکتر دیگه.از طرفی هم کلی آدم راه میده و اصلا خیلی به حرفام گوش نمیده و تا حالا نشده راحت باهاش حرف بزنم در حالی که دکتری که قبل اومدن شما پیشش میرفتم خیلی صبور و با حوصله بود.

خلاصه فندق مامان تو که میدونی مامان فقط واسه خاطر راحتی و سلامتی شما نگرانه پس خودت از خدا بخواه اونی که خوبه همیشه همون بشه عزیزم.

همون خدایی که خواست پیشم باشی نگهدارت باشه عزیزم.چون

لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم

(زیر باد کولر روی تخت مادرجون دراز کشیدم و واست نوشتم.امروز هوا خنک ولی گاهی بخاطر اینکه بوها اذیتم نکنن کولر را روشن میکنیم😘😚😙😍❤.)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)